آسمانآسمان، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

زميني به وسعت آسمان

ناگفته هایی از رشد1

مادر ها لازم است بدانند که صرف انجام یک سری اعمال دینی(خواندن قرآن و ... ) باعث تعالی جنین شان نمی شود.  آنچه در مرحله ی اول اولویت قرار دارد، داشتن  رضایت مندی، امیدواری، اطمینان، هوشیاری است که همگی نشان از وجود در سیری سرشار از معنویت است. در این راستا نقش مادر 80% و نقش پدر 20% می باشد. و البته ناگفته مشخص است که همین 20% بسیار از تاثیرگزاری ویژه ای برخوردار خواهد بود. ...
30 بهمن 1391

با اجازه ي بزرگترا.... بــــــــــــــــَله

سلام سلام سلام. ما ديروز رفتيم سونو گرافي nt ... خدا رو شکر يک ني ني سالم داريم و يک جفت پايين اين يعني خيلي نمي شه داداش جون کچلمون رو بندازيم توي آسمون و بگيريمش و يک خبر جديــــــــــــــــد و اون اينکه: ما صاحب يک بانوي زيباي آسماني شديم. خيلي خيلي خيلي به خودمون و به همه به خاله و به عمه ها، ماماني ها و بقيه تبريک مي گيـــــــــــم جناب آقاي پدر هم از ذوقشون، ميگن: نميشه همينجوري بگيم اسم اين بانو چي باشه. بايد اعمال و سکناتي رو انجام بديـــــــــــــــم تا يک شنبه اسمش روبذاريم!!!! اسم شما فعلا : نفس مامان. زندگي بابا. اميد داداش. هست، تا يک شنبه که صفت زندگيِ شما رو انتخاب کني...
26 بهمن 1391

ذوق بابائانه...

دیروز که رفتیم سونوگرافی بابای مهربونم در حالی که داداشم در بغلش در خواب عمیقی فرو رفته بود، با ما آمد در اتاق سونو. وقتی صدای قلب من رو شنیــــــــــــــــــــد چشماش برق می زد و من کلی به خودم بالیدم. تـــــــــــــــــازه خانوم دکتر دست و پای من رو که به شدت هم تکونشون میدادم واسه بابا و مامان و داداش بزرگم رو به بابام نشون داد. خداییش بابام نزدیک بود قالب تهی کنه مامانم هم که مثل بچه نداشته ها هی سرش رو میاورد بالا که هی من رو ببینه و دکتر هم مدام بهش میگفت که شما بخواب!!!! حسّ خیلی خوبی به من دست داد.احساس کردم من بچه ی ارشد خونه م چون بابام صدای قلب داداشیم رو اصلانش هم نشنیده بود هـــــــــــــــــــــــ...
13 بهمن 1391

خطر...

یک چند روزی ست که حال مامانم خوب نیست... همه ش تقصیره منه. یا نه! تقصیر اون داداش کچلمه که انقدر رو من یعنی رو شکم مامانم اسب سواری می کنه! به هر حال باعث شد که ما بریم سونوی اورژانس و حال منو جفت عزیزم خیلی خوب بود. اما یه لخته خون زیر کیسه آبم تشکیل شده که اگه مامانم استراحت نکنه وای وای وای میشیم همه مون! دعا کنید. تا 12 روز فرصت داریم خوب شیم. وگرنه استراحت مطلق خواهیم شد!  و یا حتی اتفاقات بدتری برای من بیفته البته دور از جـــــــــــــــــــــــون ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خاله ها و خواننده های عزیـــــــــــــــــز، لطفا بسیار سر نمازها و انجام کارهای خیرتون برای ما دعا بنمایـــــــــ...
13 بهمن 1391

این نیز می گذرد.

اتمام هفته ی 9... زندگی مثل باد میگذره. به قول امیرالمونین علیه السلام  دنیا محل گذر است. چون مثل باد می گذرد. اصلا همین تند گذشتنش است که آن را از محلِ ماندن بودن و جا خوش کردن خارج می کند! آدم ها چشمشان را می بندند و براحتی می گن: ای وای! 3 ماه از تولد بچه مون گذشت. خدایا! 6 ماهش شد و موقع غذا خوردنش رسیده/ اُه اُه! داره 4 دست و پا میره... راه میره... شد 11 ماهش! داره میشه 1 سالش! انگار چشم بر هم زدنی گذشته این دوران. براستی که دنیا گذر کردنی ست. »»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»...
4 بهمن 1391
1